November 30, 2004

عظیم نیشابوری - قاصد

Read by Mr. Gilani.


عظیم نیشابوری

قاصد آمد گفتمش: آن ماه سیمین بر چه گفت؟
گفت: با هجرم بسازد گفتمش دیگر چه گفت؟

گفت:  دیگر  پا  ز  حد  خویش  نگذارد  برون
گفتمش: جمع است از پا خاطرم دیگر چه گفت؟

گفت:  سر  را  باید  از  خاک  ره  کمتر  شمرد
گفتمش: کمتر شمردم زین تن لاغر چه گفت؟

گفت: جسم لاغرش را از تعب خواهیم سوخت
گفتمش: من سوختم در باب خاکستر چه گفت؟

گفت:  خاکستر  چو گردد خواهمش بر باد داد
گفتمش: برباد رفتم در صف محشر چه گفت؟

گفت: در محشر به یکدم زنده اش خواهیم کرد
گفتمش: من زنده گردیدم ز خیر و شر چه گفت؟

گفت:  خیر  و  شر نباشد  عاشقان  را در حساب
گفتمش: این است احسان از لب کوثر چه گفت؟

گفت:  با  ما  بر  لب  کوثر  نشیند  عاقبت
گفتمش: چون عاقبت این است زین خوشتر چه گفت؟

گفت: دیگـر نگـذرد در خـاطـرم یـاد عظیم
گفتمش: دیگر بگو  گفتا: مگو دیگر چه گفت

No comments: