October 10, 2004

Siavash Kasraie's باور

Read by Roshanak.
باور

باور نمي كند دل من مرگ خويش را
نه نه من اين يقين را باور نمي كنم
تا همدم من است نفسهاي زندگي
من با خيال مرگ دمي سر نمي كنم

آخر چگونه گل خس و خاشاك مي شود ؟
آخر چگونه اين همه روياي نو نهال
نگشوده گل هنوز
ننشسته در بهار
مي پژمرد به جان من و خاك مي شود ؟

در من چه وعده هاست
در من چه هجرهاست
در من چه دستها به دعا مانده روز و شب
اينها چه مي شود ؟

آخر چگونه اين همه عشاق بي شمار
آواره از ديار
يك روز بي صدا
در كوره راه ها همه خاموش مي شوند ؟

باور كنم كه دختركان سفيد بخت
بي وصل و نامراد
بالاي بامها و كنار درياچه ها
چشم انتظار يار سيه پوش مي شوند ؟

باور نمي كنم كه عشق نهان مي شود به گور
بي آنكه سر كشد گل عصياني اش ز خاك
باور كنم كه دل
روزي نمي تپد
نفرين برين دروغ دروغ هراسناك

پل مي كشد به ساحل آينده شعر من
تا رهروان سرخوشي از آن گذر كنند
پيغام من به بوسه لبها و دستها
پرواز مي كند
باشد كه عاشقان به چنين پيك آشتي
يك ره نظر كننند

در كاوش پياپي لبها و دستهاست
كاين نقش آدمي
بر لوحه زمان
جاويد مي شود

اين ذره ذره گرمي خاموش وار ما
يك روز بي گمان
سر مي زند جايي و خورشيد مي شود

تا دوست داري ام
تا دوست دارمت
تا اشك ما به گونه هم مي چكد ز مهر
تا هست در زمانه يكي جان دوستدار
كي مرگ مي تواند
نام مرا بروبد از ياد روزگار ؟

بسيار گل كه از كف من برده است باد
اما من غمين
گلهاي ياد كس را پرپر نمي كنم
من مرگ هيچ عزيزي را
باور نمي كنم

مي ريزد عاقبت
يك روز برگ من
يك روز چشم من هم در خواب مي شود
زين خواب چشم هيچ كسي را گريز نيست
اما درون باغ
همواره عطر باور من در هوا پر است

More... مجموعه اشعار سياوش كسرايي .

Listen to Kasraie in his own voice shortly before passing away.